اولین کار جسمین چان - مانند همه کابوس های واقعاً وحشتناک - به شیوه ای پیش پا افتاده و آشنا آغاز می شود: یک مادر کاملاً خسته، در لحظه ای از ناامیدی بی خواب، کارهای غیرقابل تصور (و در عین حال قابل درک) را انجام می دهد و از آپارتمانش بیرون می رود و او را ترک می کند. عزیزم پشت سر او قصد ندارد برای مدت طولانی از بین برود، اما به نحوی زمان می گذرد، و قبل از اینکه متوجه شود، ساعت ها رفته است. انجام دادن این کار وحشتناکی است و او این را می داند. اما هیچ درجهای از پشیمانی او را از دست مقاماتی که اولاً فرزندش را بیرون میآورند و سپس او را به یک محوطه دانشگاهی متروکه که تبدیل به یک مرکز آموزشی دیستوپیایی شده است، در امان نمیگذارد، جایی که ظاهراً میآموزد که واقعاً برای یک مادر خوب چه چیزی لازم است. ابزاری که برای پیشرفت او تحت نظارت پزشکی قانونی قرار می گیرد، یک نوزاد ربات عجیب و غریب است که قرار است او را تحریک کند، او را به چالش بکشد، و مهمتر از همه، همه حرکات او، از ژست های عاشقانه گرفته تا لحظه های بی توجهی، را ثبت کند. مدرسه برای مادران خوب (سایمون و شوستر) مانتو نویسندگانی مانند مارگارت اتوود و کازوئو ایشی گورو را انتخاب میکند، با مضامین بسیار خزنده نظارت، کنترل و فناوری. اما بهعنوان رمانی برجسته و پیشراننده نیز به تنهایی میایستد. در لحظهای که کنترل دولت بر بدن ن (و خودمختاری) وحشتناکتر به نظر میرسد، کتاب به طور وحشتناکی باورنکردنی و بهطور وهمآوری به یکباره احساس میکند. - کلویی شاما
منبع : معرفی
درباره این سایت